-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 22:49
تو در نماز عشق چه خواندی که سالهاست بالای دار رفتی و این شحنه های پیر از مرده ات هنوز پرهیز می کنند
-
ایران
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 12:58
همه جا پرچم سبز همه در جوش و خروش می رسد بوی امید نغمه صبح به گوش همه جا جلوه ی نور همه جا سبزه به بار همه لبخند به لب می رسد بوی بهار رویش آینه ها موسم یاری و داد رقص یک پرچم سبز موج در دامن باد دشت سر سبز غرور وطن پاک صبور از خزر تا به خلیج ای همه شادی و شور ایران...ایران...ایران... ای ایران! دست در دست، همه هر طرف...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 15:07
ادب مرد به ز دولت اوست ادب مرد به ز دولت اوست
-
نیایش
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 13:29
هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش مىدهند و آن که زدلبر نظر خاص یافت داغ عنا بر جگرش مىنهند خدایا مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطراب های بزرگ ،غمهای ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن .لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز،بر جانم ریز. خدایا به من عشق بی هوس ، تنهائی ،در انبوه جمعیت...
-
یادمان باشد
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 17:08
یادمان باشد ازامروزجفایی نکنیم گرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیم خودبسازیم به هردردکه ازدوست رسد بهربهبود ولی فکردوایی نکنیم جای پرداخت به خودبردگران اندیشیم شکوه ازغیرخطاهست خطایی نکنیم وبه هنگام عبادت سرسجاده ی عشق جزبرای دل محبوب دعایی نکنیم یاورخویش بدانیم خدایاران را جزبه یاران خدادوست وفایی نکنیم یادمان باشد اگر...
-
دل تنگی
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 00:39
دل تنگی مرا به تماشا گذاشته است اشکی که روی گونه من پا گذاشته است هم زاد با تمامی تنهایی من است مردی که سر به دامن صحرا گذاشته است این کیست؟ این که غربت چشمان خویش را در کوله بار خستگی ام جا گذاشته است این کیست؟ این که این همه دل های تشنه را در خشک سال عاطفه تنها گذاشته است خورشید چشم اوست که هر روز هفته را چشم انتظار...
-
درد دل
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 17:35
سلام حسام خوبی؟ این نوشترو فقط واسه این می نویسم که یادت بندازم وبلاگ رو فقط و فقط برا دل خودت می نویسی و بس حرفهای عزیزی که چند روز پیش می گفت یادته؟ کسی که بودنش برات یه لطف الهی هست.بهترین راه شناختن کسی که بهش اعتماد می کنی نوشته ها و حرفهاشه .هیچ قصد و غرضی واسه حرفاش نداره .کلی تجربه از پستی و بلندی این زندگی و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 03:06
چو شمع یک مژه واکن ز پرده مست برون آ بگیر پنبه ز مینا، قدح به دست برون آ نمرد چند شوی خشت خاکدان تعلق دمی جنون کن و زین دخمه های پست برون آ جهان رنگ چه دارد بجز غبار فسردن نیاز سنگ کن این شیشه از شکست برون آ ثمر کجاست درین باغ، گو چه سرو و چنارت ز آستین طلب صد هزار دست برون آ منزه است خرابات بی نیاز حقیقت تو خواه سبحه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 01:15
ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی دردت چه درد بود که دیشب تمام شب سر را به سنگ میزدی و میگریستی زفرخان جوهری
-
آینه ها
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 20:41
آیینه ها در چشم های ما چه جاذبه ای دارند؟ آیینه ها که دعوت دیدارند دیدار های کوتاه از پشت هفت دیدار دیوارهای صاف دیوارهای شیشه ای شفاف دیوارهای تو دیوارهای من دیوارهای فاصله بسیارند آه دیوار های تو همه آیینه اند آینه های من همه دیوارند
-
کارگاه آموزش
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1388 01:42
امروز کارگاه آموزش بازاریابی و تکنیکهای ارتباط داشتیم یه workshop نه ساعته. دم استادمون گرم تک تک ۱۵ نفری که باهم بودیم یه تغییر اساسی بعد کارگاه احساس کردیم استاد بیشتر از بهتر زندگی کردن و روشهای ارتباط خوب حرف میزد من که خیلی راضی بودم فقط امروز خشمگین مشو نگران مشو سپاسگذار باش سخت کار کن با همه موجودات مهربان باش
-
ای شب از رویای تو رنگین شده
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 01:53
این شعر فروغ رو تقدیم میکنم به داداشم مرتضی. مرتضی دوست با مرام و اهل دل منه. ای شب از رویای تو رنگین شده ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده ای بروی چشم من گسترده خویش شادیم بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستیم زالودگی ها کرده پاک ای تپش های تن سوزان من آتشی در سایه مزگان من ای ز...
-
غباری در بیابانی
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 02:59
نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی ندارم خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی بدیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی کیم من ؟ آرزو گم...
-
راز
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 13:53
کسی راز مرا داند که از اینرو به آنرویم بگرداند و ما با لذتی این راز غبارآلود را مثل دعایی زیر لب تکرار می کردیم
-
برای او
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 13:06
خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه بر دوش تو نهاده شود باری از گناه گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم ... گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه !! ... سخت است اینکه دل بکنم از تو، از خودم از این نفس کشیدن اجباری، از گناه بالا گرفتهام سرِ خود را اگرچه عشق یک...
-
نیایش
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 23:51
ای اسم مقدسی که از برکت تو گره رنج ها و غم ها گشوده میشود. ای نام مبارک که به یاد تو فشار بلیات آرام می گیرد و بار سنگین محنت ها به مدارا و ملایمت می گراید. ای کسی که تنها از تو٬ تنها راه نجات را می جویند و از برابر حمله حادثات به سوی تو فرار می کنند. قدرت جلیل و عظیم تو امواج حوادث را در هم می شکند و لطف پنهان تو...
-
تولدم مبارک
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 00:01
هنگامی که شادی من به دنیا امد،او را در بغل گرفتم وروی بام خانه فریاد زدم ((ای همسایگان،بیایید،بیایید و ببینید زیرا که امروز،شادی من به دنیا امده است.بیایید و این موجود سر خوش را که در افتاب میخندد بنگرید ولی هیچ یک از همسایگانم نیامدند تا شادی مرا ببینند.و من بسیار در شگفت شدم. تا هفت ماه هر روز شادی ام را از بالای...